شهید بلخی » قصاید، غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۳
دانشا! چون دریغم آیی از آنک
بیبهایی و لیکن از تو بهاست
بی تو ار خواسته مبادم و گنج
همچنین زاروار با تو رواست
باادب را ادب سپاه بس است
[...]
شهید بلخی » قصاید، غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۵
گر فراموش کرد خواجه مرا
خویشتن را به رقعه دادم یاد
کودک شیرخواره تا نگریست
مادر او را به مهر، شیر نداد
شهید بلخی » قصاید، غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۸
چند بردارد این هریوه خروش
نشود باده بر سرودش نوش
راست گویی که در گلوش کسی
پوشکی را همی بمالد گوش
شهید بلخی » قصاید، غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۱۰
عیب باشد به کار نیک درنگ
گر شتاب آمد ای رفیق ملام
عاقبت را هم از نخستین بین
تا به غفلت گلو نگیرد دام
شهید بلخی » قصاید، غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۱۱
دانش و خواسته است نرگس و گل
که به یک جای نشکفند به هم
هر که را دانش است خواسته نیست
و آن که را خواسته است دانش کم
شهید بلخی » قصاید، غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۱۳
خنک این آفتاب و زهره و ماه
که نباشند جاودانه تباه
همه بر یک نهاد خویش دوند
که نگردند هرگز از یک راه
راست گویی ستارگان ملکند
[...]
شهید بلخی » قصاید، غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۱۵
چون چلیپای روم از آن شد باغ
که ابر بربست باغ را عسلی
ابر چون چشم هند بنت عتبه است
برق مانند ذوالفقار علی
شهید بلخی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴
همی نسازد با داغ عاشقی صبرم
چنان کجا بنسازد بنانج باز بنانج
شهید بلخی » ابیات پراکنده از مثنویی در بحر خفیف » شمارهٔ ۱
چون تن خود به برم پاک بشست
از مسامش تمام لؤلؤ رست
نرمنرمک از برم بیرون شد
مهرش از آنچه بود افزون شد
شهید بلخی » ابیات پراکنده از مثنویی در بحر خفیف » شمارهٔ ۴
چون برون کرد زو هماره و هنگ
در زمان درکشید محکم تنگ
