گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

چشم او آشیانهٔ دل ما

حلقهٔ زلف خانهٔ دل ما

اشک ما حلقه ایست سربسته

رازدار فسانهٔ دل ما

عشق آتش مزاج گل رویان

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

شب خیالم به خواب دید ترا

چقدرها به بر کشید ترا

مور ره یافته به خرمن گل

یا خط عنبرین دمید ترا

پای تا سر مزه است اندامت

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

از تف آه من بسان حباب

فرش و دیوار و سقف خانه شد آب

شعلهٔ حسن او بسوزاند

کز نقابش کنی ز چادر آب

هر سحرگه زجام آئینه

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

شکرین لعل او مکیدهٔ ماست

کوچهٔ زلف او دویدهٔ ماست

یار ما آمد و صفا آورد

بادهٔ بی غش رسیدهٔ ماست

مزهٔ ما دل کباب بس است

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

خون دل تا شراب احمر ماست

گردش رنگ دور ساغر ماست

خاک گردید بر شدن بفلک

شیوهٔ عجز زورآور ماست

بطپیدن زخویشتن رفتم

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶

 

تا لبم همزبان خاموشی است

سخنم ترجمان خاموشی است

نگه عجز بی زبانانت

ترجمان زبان خاموشی است

مأمنی در جهان اگر باشد

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱

 

لبت از خود شراب می طلبد

دلم از خود کباب می طلبد

از می لاله گون لبی ترکن

باغ حسن تو آب می طلبد

هر که از شوخی تو آگاه است

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶

 

دل ز جانانه می تواند شد

کعبه بتخانه می تواند شد

چون فلاطونی اختیار کند

دل که دیوانه می تواند شد

چاک چاکست بسکه دل ز غمت

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۸

 

غنچه مانند این دهن باشد

چون دهان تو بی سخن باشد

پی بوحدت بریم از کثرت

خلوت ما در انجمن باشد

گل داغ تو بر زمین دلم

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۴

 

هر که چون صبح خودنمایی کرد

پیرهن بر تنش قبایی کرد

عشوهٔ لاجوردیی که تراست

رنگ روی مرا طلایی کرد

چون توان دید ماه را کامشب

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۹

 

رفت می نوشیم ز یاد آخر

شیشه از طاق دل فتاد آخر

خال او از ستاره سوختگی

پا به زنجیر خط نهاد آخر

آه دل را ز جای خود برکند

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۲

 

یار می آید و به استقبال

می روم دمبدم ز حال به حال

هر چه شد دلنشین عزیز بود

مردم چشم آینه است مثال

چون تصور کنم میانش را

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۱

 

بسکه تلخی چشانده هجرانم

مزه گردانده شیرهٔ جانم

ریخت دردت چو غنچهٔ لاله

یک بغل داغ در گریبانم

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۹

 

انکسار مرا تماشا کن

اعتبار مرا تماشا کن

بار دل می کشم ز بیکاری

کارو بار مرا تماشا کن

داغ داغ است لخت لخت دلم

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۳

 

صحبت بی نفاق یاران کو

گل بی خار این گلستان کو

مرض بیغمی شفا طلبست

آب نیسان چشم گریان کو

سر و سامان عاشقیم کجاست

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۱ - در مدح حضرت سیدة النساء العالمین فاطمه زهرا سلام الله علیها

 

خوبی تن ز فیض جان باشد

رونق خانه، میهمان باشد

قفل حیرت نهد نگه بر چشم

دزد این خانه پاسبان باشد

پیکرم را گداخت سوز درون

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲

 

پادشاهی است شه رضا امروز

که نه در فکر تخت و دیهیم است

در زمینی بنای تکیه گذاشت

کآب و خاکش به از زر و سیم است

در کنار دل آن مکان شریف

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳

 

شکر لله که هجو کس گفتن

فطرت عالی مرا نه فن است

نشده در هجای کس جاری

تا زبانم مجاور دهن است

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴

 

هر قدر خاطرم ز کس رنجد

خامشی پیشهٔ زبان من است

شعر گفتن به کیش من در هجو

هتک ناموس حضرت سخن است

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸

 

خان والا نژاد ابراهیم

که علی را به جان و دل بنده است

آنکه نور غلامی مولا

از جبینش چو مهر تابنده است

بر دل اوست مهر مهر علی

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode