ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴
به خدایی که ره معرفتش
روز و شب مالک عالم نظر است
در ره او خرد از غول اضلال
با ثبات قدمش در نظر است
چرخ بر درگه او پشت خم است
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح شمس الملک
هر کجا شاه جهانرا سفر است
فتح بر فتح و ظفر بر ظفر است
ظفر و فتح شهنشاه جهان
از جهان داور پیروزگر است
خسرو مشرق و چین شمس الملک
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح شمس الملک
تا مرا بر رخ خوبت نظر است
دلم آسوده ز هر خیر و شر است
مکن از عشق مرا منع که عشق
سیره و عادت نوع بشر است
نه همین بوس و کنار از تو خوهم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۲
ای عماد الدین ای صدر زمان
هر زمان صدری تو را خاک در است
چرخ نعمان دوم خواندت و گفت
نعل یحموم توام تاج سر است
من که آتش سرم و باد کلاه
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
آن دهان نیست که تنگ شکر است
وان میان نیست که مویی دگر است
زان تنم شد چو میانت باریک
کز دهان تو دلم تنگتر است
به دهان و به میانت ماند
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰
گفتمش روی تو جانا قمر است
گفت بالله ز قمر خوبتر است
گفتمش زلف تو آشفته چراست
گفت سرگشتهٔ دور قمر است
گفتمش نوش لبت چیست بگو
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) » بخش ۵
قیمت مرد نه از سیم و زر است
قیمت مرد به قدر هنر است
ای بسا بنده که از کسب هنر
قدرش از خواجه بسی بیشتر است
وی بسا خواجه که از بی هنری
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۲۹
عیب مادر بود ار فرزندی
خلق و خویش نه به وفق پدر است
گوش استر که دراز است گواست
کش نه اسب است پدر بلکه خر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
گوهر معنی خیرالبشر است
که مر آن را شده تخم و ثمر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹ - سبب نظم جواهر آبدار سبحة الابرار که هر عقد وی از رشته آمال عقده گشاست و هر مهره از آن در گردش احوال مهر افزاست
گرچه آن هم وطن ماه و خور است
این به خورشید ازل راهبر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳ - عقد دوم در شرح سخن که شریف ترین گوهر صدف آدمیت است و لطیف ترین زیور شرف محرمیت
بحر معنی ز سخن پر گهر است
هر یک آویزه گوش هنر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۶ - عقد سیم در کلام منظوم که ان من الشعر لحکمة عبارتیست از حکمت آمیزی او و ان من البیان لسحرا اشارتیست به سحرانگیزی او
گرچه بر بی هنران پرده در است
چشم بد دور که یکسر هنر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۲ - عقد پنجم در بیان یکتایی و برهان بی همتایی حق سبحانه که در بیان و برهان همه زبان آوران یکسانند و همه بی زبانان یکزبان
چار فصلی که به هر سال در است
به همین رسم و روش رهسپر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۶ - مناجات در طلب کردن توبه و ثبات بر آن و نادیدن آن از خود و استوار ساختن آن به تقوا و ورع
پیش آن دیده که روشن نظر است
دیدن توبه گناه دگر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
خاتم صبر که عالی گهر است
نقش آن من صبر قد ظفر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۴ - عقد نوزدهم در محبت که میل دل است به مطالعه کمال صفات و انجذاب روح به مشاهده جمال ذات
عشق هر جا بود اکسیرگر است
مس ز خاصیت اکسیر زر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۹ - عقد بیست و چهارم در حریت که طوق بندگی حق را گردن نهادن است و ربقه بندگی خلق از گردن گشادن
بحر هم نیز به کار تو در است
بهر تو حیله ور و حیله گر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۵ - عقد بیست و ششم در صدق که عبارت از آنست که ظاهر و باطن برابر بود و بلکه باطن از ظاهر خوبتر
این نه شایسته هر دیده ور است
که زبانت دگر و دل دگر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود
عقد همیان که پر از سیم و زر است
بر میان تو چو زرین کمر است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود
جود او دود شرارت شرر است
بخل او نخل سعادت ثمر است