گنجور

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۱ - حکایت آن خفته چشم بیدار دل که روح الله به سر وقت وی رسید و عذر خواب کردن وی را از وی پسندید

 

عیسی آن روح که این صورت جسم

بود بر گنج الهیش طلسم

روزی از دل در راحت می زد

گام در راه سیاحت می زد

دید در کنج یکی دیر خراب

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۲ - مناجات در طلب مقام فقر بعد از تحقق به مقام زهد

 

ای در رحمت تو بر همه باز

غرقه نعمت تو شیب و فراز

عشقبازان به تمنای تو بند

زهدورزان به خیالت خرسند

گر نه با بت ز تو باشد نامی

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین

 

ای گرانمایه ترین گوهر پاک

وی سبک سایه ترین پیکر خاک

پیکر خاک طلسم است و تو گنج

گنجی از بحر ازل گوهر سنج

هست گنج تو ز هر گنج فره

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۴ - حکایت آن شیر زن موصلی که به روبه بازی موصل اخبار خواجه ای که طالب مواصلت وی بود پای توکل از پیشه فقر بیرون ننهاد

 

بود مردانه زنی در موصل

سر جانش به حقیقت واصل

همچو خورشید مؤنث در نام

لیک در نور یقین مرد تمام

رو به محراب عبادت کرده

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۵ - مناجات در توجه به مقام صبر بعد از تحقق به مقام فقر

 

ای به سویت همه را روی نیاز

چشم لطف تو به روی همه باز

عاشقان کشته سودای تواند

داغ بر دل به تمنای تواند

درد دم بر دم تو همدمشان

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن

 

ای سبکسارتر از خشک گیا

که شود پی سپر باد صبا

بی ثباتی به ره صدق و صواب

چون گره بر نفس و نقش بر آب

هر دم از جا چه روی کشتی وار

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۷ - حکایت عیاری که در زیر چوب شحنه چندان دندان فشرد که درم سیم در زیر دندان وی پاره پاره شد و دینار صبر وی درست بیرون آمد

 

شحنه ای گفت که عیاری را

مانده در حبس گرفتاری را

بند بر پای برون آوردند

بر سر جمع سیاست کردند

شد ز بس چوب چو انگشت سیاه

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۸ - مناجات در شکر شکر به صبر آمیختن و از تلخی این در شیرینی آن گریختن

 

ای شکیبا نه دل ما از تو

از همه صبر خوش الا از تو

صبر بی تو ره بی دردان است

صبر با تو روش مردان است

از در قرب تو دوری مشکل

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴۹ - عقد چهاردهم در شکر که صرف کردن نعمت منعم است در حق گزاری او و اعتراف به عجز و قصور در سپاسداری او

 

ای که از پات نیابم تا فرق

یک سر موی نه در نعمت غرق

صفحه جبهه ات آن لوح منیر

که بود لایح ازان سر ضمیر

طرفه لوحیست که بی نقطه و خط

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۰ - حکایت آن حکیم دریا دل ساحل گرد که غریقی را به کمند نصیحت از گرداب اندوه بیرون آورد

 

زد حکیمی به لب دریا گام

تا کشد تازه شکاری در دام

آرد انداخته دامی ز نظر

ماهی حکمتی از بحر بدر

دید مردی غم گیتی در دل

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۱ - مناجات در انتقال از شکر و سپاسداری به خوف و ترسگاری

 

ای کشیده به جهان خوان کرم

حاضر خوان تو الوان نعم

نعم و شکر نعم هر دو ز توست

نشود جز به تو این کار درست

شکرگویان تو را جرم زبان

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۲ - عقد پانزدهم در خوف که طریق احتیاط ورزیدن است و بر نعمت امنیت و انبساط لرزیدن

 

ای دلت را سر بی‌خویشی نه

جنبش عاقبت‌اندیشی نه

گه به کاشانه نهی گاه به باغ

مسند ایمنی و مهد فراغ

کرده‌ای عام گل منزل دل

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۳ - حکایت آن حاجی غریب با آن جنی مهیب

 

رهروی روی به تنهایی کرد

بهر حج بادیه پیمایی کرد

راحله پای بیابان پیمای

قافله دیو و دد جان فرسای

تف نشان جگرش موج سراب

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۴ - مناجات در اعتصام و التجا از موطن خوف به مأمن رجا

 

ای تن ما ز تو چون موی از بیم

فرق وار از تو دل ما به دو نیم

تیغ بیمت همه را در خون غرق

دارد اینک اثر تیغ به فرق

روبهانیم ز خاری رنجه

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۵ - عقد شانزدهم در رجا که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن

 

ای ز بس بار تو انبوه شده

دل تو نقطه اندوه شده

خط ایام تو در صلح و نبرد

منتهی گشته به این نقطه درد

نه بر این نقطه درین دایره پای

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۶ - حکایت عتاب کردن حق سبحانه خلیل را علیه الصلوة والسلام و رسیدن آن پیر آتش پرست به دولت اسلام

 

روزیش وانگرفتم روزی

که نداری دل دین اندوزی

چه شود گر تو هم از سفره خویش

دهیش یک دو سه لقمه کم و بیش

از عقب داد خلیل آوازش

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۷ - مناجات در کف تضرع گشادن و قدم رجا در میدان توکل نهادن

 

ای غمت دولت جاوید همه

قرب تو غایت امید همه

به غمت خاطر نومیدان خوش

وز رخت جنت جاویدان خوش

مبتلای من و ماییم هنوز

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۸ - عقد هفدهم در توکل که اعتماد است بر کفیل ارزاق و تفویض امر به تدبیر وکیل علی الاطلاق عمت الاؤه و تقدست اسماؤه

 

ای در اسباب جهان پای تو بند

ماندن از راه بدین سلسله چند

بگسل از پای خود این سلسله را

باشد از پی برسی قافله را

قافله پی به مسبب برده

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۵۹ - حکایت آن شیخ صفی ابوتراب نسفی که در اثنای جهاد بین الصفین بالین استراحت نهاد

 

بوتراب آن گهر بحر شرف

کابرو یافت ازو خاک نسف

با خود آن دم که جهادیش نماند

مرکب جهد سوی اعدا راند

چو شد از هر دو طرف صف ها راست

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۶۰ - مناجات در روی به ریاض توکل آوردن و از آنجا استشمام نسیم رضا کردن

 

ای دو عالم همه اجزا و تو کل

خار صحرای توکل ز تو گل

جزو را معرفت کل تو دهی

توشه راه توکل تو دهی

خاصگان را تو شوی راهنمون

[...]

جامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
sunny dark_mode