جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۳ - حکایت معموری مملکت نوشیروان که جغد از بی خرابگی خراب بود و ویرانه چون گنج نایاب
گفت المنت لله که خدای
شد سوی عدل مرا راهنمای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۴ - مناجات در انتقال از دولتخواهی ارباب سلطنت به نیکخواهی ارکان دولت
ای ز عدل تو سماوات به پای
نور عدلت ز زمین ظلم زدای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۵ - عقد سی و ششم در نیکخواهی ارکان دولت که در میان پادشاه و رعایا رابطه اند و در وصول آثار عدل و ظلم واسطه
حق این قرب به شکر آر بجای
قرب حق بر سر این قرب فزای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۸ - عقد سی و هفتم در دلالت رعایا چه غایب و چه حاضر به حق شناسی و شکرگزاری سلاطین چه عادل و چه جابر
گرچه پیش تو بود ظلم نمای
شاید آن عدل بود پیش خدای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۹ - حکایت مناجات موسی علیه السلام که دیده یقین وی بگشایند و عدل در صورت ظلم را به وی نمایند
بر دلم روزن حکمت بگشای
عدل در صورت ظلمم بنمای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۱ - عقد سی و هشتم در وصیت فرزند ارجمند ضیاء الدین یوسف حفظه الله عما یوجب التحسر و التأسف
دل که باشد حرم خاص خدای
حیف باشد که شود وسوسه جای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۱ - عقد سی و هشتم در وصیت فرزند ارجمند ضیاء الدین یوسف حفظه الله عما یوجب التحسر و التأسف
رخت آن کلبه کن از ترس خدای
بنشین امن ز ترس دو سرای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۲ - حکایت امیرالمؤمنین حسن رضی الله عنه با آن جوان منزوی
ای بد آن بنده که در راه خدای
پند ناصح دهدش قوت پای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۴ - عقد سی و نهم در نصیحت نفس خود که از همه گرفتارتر است و به نصیحت سزاوارتر
گه ز ترجیع شوی بندگشای
عقل و دین را فکنی بند به پای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۴ - عقد سی و نهم در نصیحت نفس خود که از همه گرفتارتر است و به نصیحت سزاوارتر
صرصر قهر چو شد حادثه زای
آمد آن جعد معنبر در پای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۵ - حکایت حکیم سنایی رحمه الله که در وقت وفات این بیت می خواند
سخن آنجا که شود دام نمای
صید معنی نشود کام گشای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۷ - عقد چهلم در التماس از مطالعه کنندگان که به نظر شفقت و نیکویی نگرند و از طریقه بدخویی و بدگویی در گذرند
از درون زنگ تعصب بزدای
بر خرد راه تأمل بگشای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
آن یکی در ره دین شیر خدای
وان دگر پنجه به هر صید گشای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
فصل و وصل کلماتش نه به جای
فصل پیش نظرش وصل نمای
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
خال رخساره زده بر کف پای
شده از زیور رخ پای آرای
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش اول - قسمت دوم
یکدم از پرده ی غفلت به درآی
باشد این راز شود پرده گشای
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
رانده ای از حرم قرب خدای
کرده در کوکبه ی دوران جای
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
سر برآور که در این پرده سرای
میرسد بانگ سرود از همه جای