گنجور

جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۱۰

 

عذرخواهی بکن و عفو طلب شو چو فتد

رخنه در قاعده یاری یاران قدیم

ور نیاید به هم آن رخنه به گفتار زبان

در عمارتگریش کوش به خشت زر و سیم

جامی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

ای کنایت ز سر کوی تو جنات نعیم

شد اشارت بفراق رخ تو نار جحیم

رشک فردوس برین است و نعیم ابدی

دوزخ ما که در آنجاست بما یار ندیم

هست از مهر رخت در دل هر ذره نشان

[...]

اسیری لاهیجی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح ابراهیم میرزا

 

حسرتی نیست جز این در دلم از ناز و نعیم

که به پای تو نهم روی و کنم جان تسلیم

تا به کی در حرم کعبهٔ وصلت باشند

دیگران محرم و محروم من از طوف حریم

گرچه دورم ز حریم تو، خدا می‌داند

[...]

میلی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۷ - درمدح امیرالمؤمنین علی (ع)

 

منم آن سحر بیان کز مدد طبع سلیم

نبرد ناطقه نام سخنم بی تعظیم

منم آن مایه فطرت که گر انصاف بود

با وجودم نتوان گفت باندیشه فهیم

منم آن بحر لباب ز معانی که بود

[...]

عرفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۲

 

منم آن نشئهٔ فطرت‌ که خمستان قدیم

دارد از جوهر من سیر دماغ تعظیم

ندمیدم ز بهاری‌ که چمن ساز نفس

صبح ایجاد مرا خنده نماید تعلیم

بیش از آن است در آیینهٔ من مایهٔ نور

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۴۸ - صحبت ناجنس

 

دارم آزرده دلی، تنگ تر از دیدهٔ میم

شده ام داغ درین دایره چون نقطه جیم

نشد از شش جهتم راه گشادی پیدا

آه از آن زر، که فتد در گره بخل لئیم

دارم از الفت تن شکوه، که نیکو گفتند

[...]

حزین لاهیجی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

بندگان را به کف از جود تو حکمیست قدیم

که حرام است طمع جز ز خداوند کریم

جرم من بیحد و عفو تو چو آید بمیان

هر که او را گنهی نیست گناهیست عظیم

گه بسوی کرمت گاه بخود مینگرم

[...]

نشاط اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۶

 

گر بمیرم به جفای تو عذابی است الیم

ور بگردم ز وفای تو گناهی است عظیم

جان برم ز ابروی تو اشهد بالله که نیست

زیر شمشیر قضا چاره به غیر از تسلیم

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۴

 

ایکه شد ما در فکرت پی وصف تو عقیم

عقل در معرفت ذات تو چون رای سقیم

سر من قابل فتراک کمند تو نبود

لاجرم در سم گلگون تو کردم تسلیم

مرغ شب گر بتواند صفت مهر منیر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۵

 

هر که در میکده عشق شد امروز مقیم

نیست فردا بدلش آرزوی باغ نعیم

گر بپاداش عمل دوزخیم من چه عجب

بنشان آتش هجران که عذابیست الیم

گو شفاعت نکند مست مرا زاهد شهر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

گوهرِ معرفت اندوز که با خود ببری

که نصیب دگران است نصاب زر و سیم

دام سخت است مگر یار شود لطفِ خدا

ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطانِ رجیم

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

صرف شد عمر گرانمایه به جمع زر و سیم

و اندرین رسته نگیرند به جز قلب سلیم

وای زین خجلت و خوف و خطر و خبط و خطا

که امانم همه باک است و امیدم همه بیم

سفرکوی تو حد نیست گدایی چو مرا

[...]

صفایی جندقی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - ورودیه است

 

حالیا رنجه از راه بکش جوشن سیم

جستجو کم کن از اقوام که الملک عقیم

می ذخیره است مرا بهر تو از عهد قدیم

بنشین فارغ و می خورکه بفتوای حکیم

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۴ - وله

 

روزه بگریخت چو گشتش مه شوال ندیم

روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم

بمقامی نشوند این دو بصد حیله مقیم

نی همانا رمضانست زشوال به بیم

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱ - در عزیمت خامس آل عبا (ع)

 

ملک آتش گفت ایکه تو آن مظهر بیم

که خورد آب زجوی سخطت نار جحیم

رخصتی تا که زنم شعله برین جیش لئیم

که مرا بردن فرمان تو فخریست عظیم

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۲ - ورود سر مبارک آنحضرت بر دیر راهب

 

دید یک سوی سپاهی همه خون خوار ولئیم

گوی بر بوده به تلبیس زشیطان رجیم

وز دگر سواسرائی همه چون دریتیم

بسته و خسته و پژمرده و مجروح و سقیم

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۳ - درحوادث شام و مصیبت جگر گوشه امام علیهما السلام

 

گفت آوخ که امیدم همه ره یافت به بیم

ای پدر خود که بدین کودکیم کرده یتیم

این چه حالیست که یکباره دلم گشت دونیم

بچه روبر سر دور است دگر عرش عظیم

جیحون یزدی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode