گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۸

 

دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم

مست بخشایش او گشتم و جان بخشیدم

جهت مهر سلیمان همه تن موم شدم

وز پی نور شدن موم مرا مالیدم

رای او دیدم و رای کژ خود افکندم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۷

 

منم آن دزد که شب نقب زدم ببریدم

سر صندوق گشادم گهری دزدیدم

ز زلیخای حرم چادر سر بربودم

چو بدیدم رخ یوسف کف خود ببریدم

سر سودای کسی قصد سر من دارد

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۶

 

روزها شد که برفتی و به خدمت نرسیدم

هیچ کافر مَکَشاد آن چه من از هجر کشیدم

چه نویسم که چه آمد بر سرم تا تو برفتی

چه ملامت که نبردم چه قیامت که ندیدم

آفتابی تو و چون ذرّه سرآسیمه بماندم

[...]

حکیم نزاری
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۳

 

نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم

کاغذی بافتم و قند دروه پیچیدم

آن خط از شوق کشیدم من گریان در چشم

حرف حرفش چو قلم گریه کنان بوسیدم

نامه را نیمه به خون سرخ شده و نیمی زرد

[...]

کمال خجندی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲ - شیخ کمال الدین خجندی فرماید

 

نام آن لب بخط سبز بجائی دیدم

کاغذی یافتم و قند در و پیچیدم

روی تقویم ز خط خوش مخفی دیدم

جامه روزی که نکو بود بقد ببریدم

بود دسمالچه چون وصله اندام کتان

[...]

نظام قاری
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » ترکیب بند

 

من که بی دردی خویش و غم آن را دیدم

صبر ناکرده بآن حال سبب پرسیدم

فضولی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹

 

باز سرگشتهٔ مژگان سیهی گردیدم

باز خود را هدف تیر ملامت دیدم

بازم افکند ز پا شکل همایون فالی

باز بر خاک رهی قرعهٔ صفت گردیدم

باز طفلی لب شوخم ز طرب خندان ساخت

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰

 

چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم

از همه حسن تو و عشق خود افزون دیدم

در قدح شد چو می عشق فلک حیران ماند

زان دلیری که من از رطل گران نوشیدم

پای در ملک محبت چو نهادم اول

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲

 

با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم

ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم

هوسم رخ به رخ شاه خیال تو نشاند

آن قدر کز رخ شرم تو خجل گردیدم

اسب جرات چو هوس تاخت به جولانگه عشق

[...]

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم

بوده در مجلس اغیار چنین فهمیدم

صبر رنجیدنم از یار به روزی نکشید

طاقت من چو همین بود چه می رنجیدم

غیردانست که از مجلس خاصم راندی

[...]

وحشی بافقی
 

کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در رثاء حاج محمد جان قدسی و تاریخ فوت او

 

معنی در یتیمی که نمی فهمیدم

یافتم رخت چو قدسی و سخن را دیدم

کلیم
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰

 

ای خوش آن دم که به بستان تو می‌نالیدم

سرو بالای تو می‌دیدم و می‌بالیدم

باغ رخسار تو می‌دیدم و دل می‌دادم

گرد گل‌زار تو می‌گشتم و گل می‌چیدم

جان به سودای تو می‌دادم و می‌رنجیدی

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۰ - تمکین شیروانی

 

آنکه در دور جهان در طلبش گردیدم

از ازل همره من بود چه نیکو دیدم

شمس چون جلوه کند ذرّه شود سرگردان

منم آن ذرّه که سرگشتهٔ آن خورشیدم

نیستم معتقد تقوی خود در رهِ دوست

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۱۱

 

من سرگشته چو پرگار جهان گردیدم

رنج‌ها بکشیدم

پابرهنه رهِ دشت و دره را ببریدم

دست غم بگزیدم

حالتِ ملّتِ عثمانی و ژرمن دیدم

[...]

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode