گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۴

 

ای خوش آن باد که هر روز به سویت گذرد

ناخوش آن آب کزین دیده به جویت گذرد

سیل چشمم همه خون است، نکو بشناسی

هر کجا گریه عشاق به سویت گذرد

جان به دنباله آن باد رود بوی کنان

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode