گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

مستم آنجا مبر ای یار که سر مستانند

دست من گیر که این طایفه پر دستانند

آن دو جادوی فریبنده افسون سازش

خفته اند این دم از آن روی که سرمستانند

در سراپرده ی ما پرده سرا حاجت نیست

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
sunny dark_mode