گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶

 

دم عیسی است که با باد سحر می‌گذرد

وآب خضر است که بر روی خضر می‌گذرد

عمر اگرچه گذران است عجب می‌دارم

با چنان باد و چنین آب اگر می‌گذرد

می‌ندانم که ز فردوس صبا بهر چه کار

[...]

عطار
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

کیست آن سرو که بر راه گذر می‌گذرد

نور چشم است که بر اهل نظر می‌گذرد

درد دل بین که طبیب از سر حسرت ما را

خسته، افتاده همی‌بیند و در می‌گذرد

غرق دریای سرشکم عجب این کز غم تو

[...]

نسیمی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۰

 

پای بر چرخ نهد هرکه ز سر می‌گذرد

رشته چون بی‌گره افتد ز گهر می‌گذرد

جگر شیر نداری سفر عشق مکن

سبزه تیغ در این ره ز کمر می‌گذرد

در بیابان فنا قافلهٔ شوق من است

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۲

 

عرق‌آلوده جمالی ز نظر می‌گذرد

کزحیا چون عرقم آب ز سر می‌گذرد

کیست از شوخی رنگ تو نبازد طاقت

آب یاقوت هم اینجا ز جگر می‌گذرد

خط مسطر نشود مانع جولان قلم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۳

 

زین گلستان که گلش رنگ ندامت دارد

شبنمی نیست که ‌بی‌دیدهٔ تر می‌گذرد

از نفس چند پی قافلهٔ دل‌گیریم

سنگ عمریست‌که بردوش شرر می‌گذرد

دام دل نیست به جز دیده ‌که مینای شراب

[...]

بیدل دهلوی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » تضمین ابیاتی از غزل صائب

 

گر از این واقعه اشکت ز بصر می گذرد

قدر این قطره ز دریای گهر می گذرد

می دهد آهت از این غم به شبستان لحد

نور شمعی که زخورشید و قمر می گذرد

آه از آن شب که حسین گفت به یاران فردا

[...]

وفایی شوشتری
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۴۰

 

هر شب از یاد خطت از جگر سوختگان

دود آه است که بر دور قمر می‌گذرد

چشم خونبارهٔ ما آینهٔ طلعت تست

تا بدانی که چه بر اهل نظر می‌گذرد

من همان روز که رفتار تو دیدم گفتم

[...]

نیر تبریزی
 
 
sunny dark_mode