اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵
به خرابات برید از در این خانه مرا
که دگر یاد شراب آمد و پیمانه مرا
دل دیوانه به زنجیر نبستن عجبست
که به زنجیر ببندد دل دیوانه مرا؟
می بیارید و تنم را بنشانید چو شمع
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶
میکُند سلسلهٔ زلف تو دیوانه مرا
میکِشد نرگس مست تو به میخانه مرا
متحیر شدهام تا غم عشقت ناگاه
از کجا یافت در این گوشهٔ ویرانه مرا
هوس در بناگوش تو دارد دل من
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳
می کشد چشم تو از گوشه به میخانه مرا
می کند زلف چو زنجیر تو دیوانه مرا
شسته بودم ز می و جام و قدح دست ولی
می برد باز لبت بر سر پیمانه مرا
به هوای لب میگون تو گر خاک شوم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۷۶
آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا
نظر از جمع به شمع است چو پروانه مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹
آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا
نظر از جمع به شمع است چو پروانه مرا
دارم از دیده بد پاس تهیدستی خود
چشم بر گنج گهر نیست ز ویرانه مرا
خاک این خانه ویران شده دامنگیرست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰
می پرد چشم به خال لب جانانه مرا
حرص چون دام فزون می شود از دانه مرا
ابر را تشنه دریا، گهرافشانی کرد
حرص می بیش شد از گریه مستانه مرا
می شود وحشت مجنون ز غزالان افزون
[...]