×
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸
گرت باید که تن خویش به زندان ندهی
آن به آید که دل خویش به شیطان ندهی
دیو مهمان دل توست نگر تا به گزاف
این گزین خانه بدان بیهده مهمان ندهی
آرزو را و حسد را مده اندر دل جا
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۴۰
غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی
به کف طفل نوآموز گلستان ندهی
دست بیعت به گل داغ چو دادی، زنهار
فرصت بند گشودن به گریبان ندهی
می خورد شهر به هم گر تو ستمگر یک روز
[...]