گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۱

 

این همه فتنه از آن سرو خرامان خیزد

عجبا سرو کزو فتنه ی دوران خیزد

آن چنان حور محال است که باشد به بهشت

و آن چنان سرو نه ممکن که ز بستان خیزد

کی به هر سنگی در نفع زمرّد باشد

[...]

حکیم نزاری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰۷

 

می توان گرد خط از آینه حسن زدود

از گهر گرد یتیمی اگر آسان خیزد

لعل چون لاله به دور لب رنگین سخنت

داغدار از جگر کان بدخشان خیزد

روی بر تافتن از ما ز مروت دورست

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode