×
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱
هر شب از آتش رخسار تو سوزم چو چراغ
رود از فکر سرزلف تو دودم به دماغ
سوزم از رشک چه سوزد کسی از داغ غمت
هر کس از داغ غمی سوزد و من از غم داغ
سایه بر عارض گلرنگ تو انداخته زلف
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » ترکیب بند
سوخته بر دل او آتش حسرت صد داغ
ز پریشانی جمعیتش آشفته دماغ
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا(ع)
شد هلا موج زنان خون شقایق در باغ
لاله در راغ برافروخت ز هر گوشه چراغ
همچو مستی که کند ترز بط باده دماغ
کرد از شیشه وحدت می گلگون با یاغ
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳
تا کرمویل برافروخت ز مشروطه چراغ
مرغ آزادی شد نغمهسرا در صف باغ
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۸ - مسمط بهاریه
نسترن با فر لهراسبی آمد در باغ
نرگس از ژاله چو گشتاسب تر کرد دماغ
آتش افروخت کل از چهره زردشت به راغ
داد رویینتن کاجش پی ترویج فراغ