گنجور

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸

 

ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ایم

وز خدا فرصت دشمن به دعا خواسته‌ایم

همه جویند می عشرت و ما زهر ملال

دردسر نیست درین باده که ما خواسته‌ایم

تا برآرند شهان ناله ز ناکامی خویش

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم

روشناس غم عشقم، همه‌جا جا دارم

غیرتم با تو چنان است که شبها به خیال

جنگ پهلوی تو با صورت دیبا دارم

از پی نقش پی ناقه نیم سرگردان

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم

گرم آه سحرم، سینه جوشان دارم

غرضم نغمه دردست چو بلبل به وصال

گل در آغوش و لب از ناله خروشان دارم

مایه گریه ز ریش دل و داغ جگرست

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم؟

حلقه ماتمیان کو، که بر ایشان گریم

عمری از خون دل اسباب طرب جمع کنم

تا دمی بر سر کوی تو پریشان گریم

نوبت گریه به چشمم نرسد، زانکه مرا

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

 

چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم

خانه چین شود از روی توام خانه چشم

بس که بر خاک درت چشم شهیدان شد فرش

ز آستانت مژه روید چو در خانه چشم

میل دل سوی می و ساغر عشرت کشدش

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷

 

کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم

هیچ‌کس نیست که حسرت نخورد بر حالم

در بیابان بلا، گو مدد خضر مباش

غم به هرسو که روم، می‌رود از دنبالم

چشم، مشتاق و حیا قفل زبان می‌گردد

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ام

صید قاتل‌دوستم، بر تیغ ازان دل بسته‌ام

عمرها جان کنده‌ام، تا این دل صدپاره را

برده بر فتراک او چون صید بسمل بسته‌ام

زحمت پا برنتابد خار این صحرا، ازان

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم

صد گره در دل ازان زلف سیاه آمده‌ایم

بر سر کوی تو هر صبح چو آیینه مهر

همه تن چشم شده محض نگاه آمده‌ایم

موسی وادی عشقیم که تا طور وصال

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰

 

دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم

وز جبین درخور آن، سجده گزین می‌کردم

گر خیال تو به آیینه گمان می‌بردم

در دل آینه، چون عکس، کمین می‌کردم

من چه دانم که مثنا نشود وصل تو، کاش

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶

 

سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن

پیش سیلاب فنا، خانه چه خواهد بودن

شمع در محفل و گل بر سر بازار نشست

غیرت بلبل و پروانه چه خواهد بودن

از دل ماست پریشانی زلفش، ورنه

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱

 

از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد نه‌ای

عالمی از تو خراب است و تو آباد نه‌ای

در گرفتاری عشق است حیات ابدی

جان به شکرانه ده ای صید، که آزاد نه‌ای

در حق من سخن غیر مگر کردی گوش؟

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱

 

ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی

شمع در محفل ما سوخت دماغ غلطی

روز ما را ز شب تیره جدا نتوان کرد

صبح برکرده ز خورشید، چراغ غلطی

در ره عشق گذشتم ز خرد، گام نخست

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۵

 

دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی

در نظر، برگ گل و لاله کند پیکانی

در تماشای در و بام تو چون مهر منیر

هر سر موی کند بر بدنم مژگانی

از بد و نیک جهان، روی فراهم نکشم

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۹

 

چون سراپا همه را هست به سوداش سری

صد کمروار سرین بسته به موی کمری

یا خیال رخ خود را پی دلها بفرست

یا چو آیینه به روی همه بگشای دری

عیش ما خوش که درین باغ تسلی شده‌ایم

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۵

 

مانع گریه نشد چشم مرا دیدن تو

تاب خورشید کجا خشک کند دریا را

پرده بر داغ کشم چون روم از شهر برون

بر دل لاله چرا تنگ کنم صحرا را

کی به سودای دلم سلسله مویی برخاست

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۱۴

 

در دلم مهر تو بهر دگری جا گذاشت

در سرم آتش سودای تو سودا نگذاشت

با فسون سخنت دعوی اعجاز مسیح

بود حرفی لبت آن هم به مسیحا نگذاشت

آب یا رب ز که گیرد پس ازین ابر بهار

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۵

 

پیش از اینش نظری با من درویش نبود

این زمان هست نگاهی که ازین پیش نبود

عمرها بار گل و لاله گشودم چو صبا

هیچ جز داغ درون و جگر ریش نبود

داغ مرهم طلب از چشم بتانم انداخت

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۸

 

بهتر آن است که بی نشو و نما خاک شویم

گرچه از خاک پی نشو و نما خاسته‌ایم

گر بمیریم ز حسرت در خواهش نزنیم

که چو نخل ادب از خاک حیا خاسته‌ایم

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۱

 

عشق کو تا ز ره کعبه ره دل گیرم

چون برهمن به در پتکده منزل گیرم

همچو گردم ز پی قافله افتاد خیزان

کو نسیمی که روم دامن محمل گیرم

موجم و در نظرم ساحل و گرداب یکی‌ست

[...]

قدسی مشهدی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode