گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

زلفت از سنبل تر گرد سمن پرچین کرد

گل رخ از پرتو خورشید رخت پرچین کرد

آمد از کوی تو باد سحری مشک افشان

مگر از شام دو زلفت گذری بر چین کرد

با سر کوی تو صاحبنظرش نتوان گفت

[...]

ابن یمین
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۳۳

 

هر که شبها ز سر زانوی خود بالین کرد

غنچه سان جیب و بغل پرسخن رنگین کرد

زهر چشمش چه عجب گر به تبسم کم شد؟

به نمک تلخی بادام توان شیرین کرد

آه ازین عشق ستم پیشه که با چندین سعی

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode