محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
درخور حمد و ثنا بار خدایی است کریم
که ز خوان کَرَمش بهره بَرد دیو رجیم
نیک و بد را ننمود از در احسان محروم
سلطنت داد به فرعون و نبوت به کلیم
آیت بخشش او نقد روان است و خرد
[...]
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹
عاشق و رند و میخواره من از عهد قدیم
دل و جان در خم زلف تو نمودم تسلیم
آفتابا، ندهم ذره ای از خاک درت
گر دهندم به بها سلطنت هفت اقلیم
گردن از عشق رخت کج شده چون چنبر دال
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - معجزه حضرت موسی بن جعفر (ع)
گفت این چند تن کودک مهجور یتیم
هست اطفال من بیوه نالان الیم
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۱۴
ما خریدیم به جان عشق تو نی با زر و سیم
به زر و سیم خَرَد عشقِ بتان مردِ لئیم
عالمی پر بُوَد از رایحۀ مُشک و عبیر
مگر از پهلویِ زلفِ تو گذر کرد نسیم
بر بناگوشِ تو آن سنبل و سوسن باشد
[...]
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
هر که را عشق بود ساقی و عقلست ندیم
دولتی یافته بی کلفت جمع زر و سیم
وانکه با ابروی پیوستۀ جانان پیوست
ساغر شوق بگیرد بکف ذوق سلیم
قاب قوسین دو ابروی تو بر هر که فتد
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - شب پائیز
روز بگذشت و شب تیره بگستردادیم
مسند از حجره به ایوان فکن ای نیکندیم
بادهٔ روشن نیک است همه وقت و سماع
ویژه اکنون که شب تیره بگسترد ادیم
گل اگر چند نمانده است فزون، لیک هنوز
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - تغزل
زلفت از مشگ، خط آراید بر صفحهٔ سیم
تا بدان، چشم تو را فتنه نماید تعلیم
فتنهآموزی مگذار بر آن زلف سیاه
وآن خط مشگین مپسند برآن صفحهٔ سیم
روی تو ماهی سیم است بر او خط چه نهی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸
ای رخت باغ بهشت و لب لعلت تسنیم
آتش هجر تو سوزنده تر از نار جحیم
تا زگیسوی تو بویی بمن آرد همه شب
تا سحرگاه نشینم به گذرگاه نسیم
دهنت حلقه میم و الف قامت من
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱ - عهد قدیم
چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم
چه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگر
دل بشکسته عاشق ننوازد به نسیم
آن دل بازتر از دست کریمم یارب
[...]