گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » مسمطات » شمارهٔ ۲ - شاعر ساده سخنم

 

ذوفنونست که او هست ازین برده برون

چون ندیمان دگر مرد ندیده پس . . . ون

گشته معروف بحلم و بوقار و بسکون

نی چو من اندککی دارد در مغز جنون

در سمرقند ز ننگ گهکی گوناگون

[...]

سوزنی سمرقندی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

زلف و رخسار تو دانی بچه مانند بخون

بشنو از ابن یمین تا دهدت شرح که چون

این چو خونست ولی ناشده در نافه هنوز

و آن چو خونست ولی آمده از نافه برون

دل دیوانه من تا ز رخ و طره او

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

ای سر زلف تو لیلی و جهانی مجنون

عالمی بر شکن زلف سیاهت مفتون

خسروان شکّر شیرین سخنت را فرهاد

عاقلان طره ی لیلی صفتت را مجنون

خال زنگیت سیاهیست بغایت مقبل

[...]

خواجوی کرمانی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

عقل می گفت که چند است صفات تو و چون

عشق زد بانگ که « سبحانک عما یصفون »

شیوه عشق بود کشف حقایق کردن

عقل از عهده این کار نیاید بیرون

قول کن امر تو را تعمیه و روپوش است

[...]

جامی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۳

 

کسوت عمر تو تا این خم فیروزه نمون

لعلی آورد به خون

یغمای جندقی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - وله

 

رسم نوروز شد امسال مگر دیگرگون

کز زمین جای سمن مهر و مه آید بیرون

من فزون دیدم نوروز ولیکن امسال

زآنچه من دیدم دربوی و برنگست فزون

سرو پنداری خورده است زیک پستان شیر

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا

 

عید مانا زختن تاخته موکب بیرون

کاین چنین مشک طرب پاشد از اندازه فزون

فروردین هم به رهش ریخت زقربانی خون

خون قربانیش ازلاله هویداست کنون

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱ - در عزیمت خامس آل عبا (ع)

 

ملک آب بگفت امرکن ای جان دوکون

تا من این فرقه کنم غرقه چو قوم فرعون

یا بنوش آب الا آب خضر را تو زعون

بلکه درآب خضر بی تو نه رنگ است و نه لون

جیحون یزدی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷

 

در همه علم و زبان در همه آداب وفنون

کاملی و ز همه در صنعت و حکمت افزون

لب گشائی چو بتحقیق شفا و قانون

دست حیرت گزد از حسن بیانت افلاطون

از تو آموزد اگر سر تصوف ذوالنون

[...]

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده

 

نازنین قامتش از خانهٔ زین، گشت نگون

فرق بشکافته و زلف و رخش غرقه به خون

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - معجزه حضرت موسی بن جعفر (ع)

 

چهار حمال فرستاد به خفت هارون

بهر دفن بدن مظهر ذات بی‌چون

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode