گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۵

 

از سکوت افشای اسرار نهانی کرده ایم

عرض حالی با زبان بی زبانی کرده ایم

مغز جان ما نمک پروردهٔ عشق است عشق

عمرها در دولت او کامرانی کرده ایم

اینکه بینی گرد پیری نیست بر رخسار ما

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۰

 

بس که چون سایه‌ام از روز ازل تیره رقم

خط پیشانی من گم شده در نقش قدم

عشق هر سو کشدم چاره همان تسلیم است

غیر خورشید پر و بال ندارد شبنم

قطع خود کرده‌ام از خیر و شرم هیچ مپرس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۳

 

رفت فرصت ز کف اما من حیرت‌زده هم

آنقدر دست ندارم‌که توان سود بهم

حیرتم ‌گشت قفس ورنه درین عبرتگاه

چون نگاهم همه تن جوهر آیینهٔ رم

شمع عبرتگه دل نالهٔ داغ آلودست

[...]

بیدل دهلوی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

ای خوش آن دم که به تعظیم خدنگت از خاک

سر قدم ساخته از جا چو نشان برخیزم

قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

پای برخاستنم نیست ز کوی تو مگر

به مددکاری عشق تو ز جان برخیزم

قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

توشه‌ای کو که از این خانه نهم بیرون پای

از پی چلّه از این روی کمان برخیزم

قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

در میان حائل عکس رخ دلدار منم

می‌شود ظاهر اگر خود ز میان برخیزم

قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

یاد آن لحظه که در آتش شوقت چو سپند

افتم و باز ز جا نعره‌زنان برخیزم

قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

غیر تسلیم شدن چاره ندارم قصاب

حکم یار است که من از سر جان برخیزم

قصاب کاشانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

هر چه جویند ز ما در طلب آن باشیم

ما نه نیکیم و نه بد بندهٔ فرمان باشیم

گرچه زشتیم ولی در کنف نیکانیم

گرچه خاریم ولی خار گلستان باشیم

سرسامان منت نیست ولی چتوان کرد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم

 

بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم

که گرانی کند و بگسلد این رشته زهم

ای نسیم سحر آهسته بر آن زلف گذر

که زگستاخی تو سلسله ها خورد بهم

گر توانی رخش ای شام بپوشان در زلف

[...]

نشاط اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۰

 

من نه آن رند خرابم که به ساغر ساغر

گردن از باده به تدریج توان آبادم

کاش از کوه خرابات سحابی خیزد

سیلی انگیزد و از بن بکند بنیادم

نه به خود می روم اندر پی آن زلف به خم

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته

 

گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم

ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۲۲

 

گربه تشریف قبولم بنوازی ملکم

ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۴

 

گردر میکده شهر به بستند چه غم

سایه تاک مباد از سر میخواران کم

مکن ای پیر خرابات زمن جام دریغ

که بیک جام تو مستغنیم از کشور جم

تا بخلوتگه انسیم بکوری رقیب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۵ - داوود اصفهانی

 

بی تو از شعلهٔ آه دلِ دیوانهٔ ما

سیل دودی شد و برخاست ز ویرانهٔ ما

نگوید آنکه بداند چه گوید آنکه نداند

به حیرتم که سراغ وصالش از که بگیرم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

به جهان آمدم و رفتم و در وانشدم

نه ز انجام خود آگاه و نه از آغازم

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۳
sunny dark_mode