گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

 

منم آن شبنم افتاده که شد آب دلم

تا ز پستی به سوی عالم بالا رفتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

 

آن حبابم که مکرر به هوای دل خویش

سر ز دریا زدم و باز به دریا رفتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

 

غوطه در کام نهنگ و دهن شیر زدم

از سر کوی خرابات به هر جا رفتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

 

روم اکنون چو عصا راه به پای دگران

من که صد بادیه را سلسله بر پا رفتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

 

دل چو وحشی است غم از کثرت همراهان نیست

که من این راه به صد قافله تنها رفتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

 

اثری از دل خون گشته ندیدم، هر چند

در رگ و ریشه آن زلف چلیپا رفتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

 

نتوان برق سیه خانه لیلی گردید

به سیه خانه بی مانع سودا رفتم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

 

عاجزم در ره باریک محبت صائب

من که راه کمر مور به شبها رفتم

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

تا توان فیض ز حافظ سخنی پیدا کن

تا به قول و غزلش ساز و نوائی بکنیم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

دم مزن فیض ز دشواری هجران با من

چونکه تقدیر چنین است چه تدبیر کنم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

شاید ای فیض اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

چون توان برد به سر در طلب وصل تو عمر

من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

قامت قائم حق را چو ببینم قائم

همچو فیض از سر اسباب جهان برخیزم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

تا توان فیض ز حافظ سخنی پیدا کن

تا به قول و غزلش ساز و نوائی بکنیم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

دم مزن فیض ز دشواری هجران با من

چونکه تقدیر چنین است چه تدبیر کنم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

شاید ای فیض اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

چون توان برد به سر در طلب وصل تو عمر

من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

قامت قائم حق را چو ببینم قائم

همچو فیض از سر اسباب جهان برخیزم

فیض کاشانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۰

 

دیده بر روی خیال تو شبی واکردیم

چشم پوشیده جمال تو تماشا کردیم

الفت عالمیان بسکه نفاق آمیز است

خویش را گرد رم وحشت عنقا کردیم

نارسا طالع ما بین! که به جایی نرسید

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۶

 

مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم

پیچ و تاب غم عشق تو بود زنجیرم

سوی خود می کشد از دایرهٔ تدبیرم

زور وابستگی سلسلهٔ تقدیرم

شوق زخم دگرم باعث بیتابی شد

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۳
sunny dark_mode