×
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۱
عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش
صبح امید شود همدم ما هم خوشباش
همه عالم بتو ای خواجه گرفتم که بدند
تو گرانی مکن و با همه عالم خوشباش
زخم دل به بود از منت مرهم ز طبیب
[...]
۵ بیت
