گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » داد از دست عوام

 

دل من خون شد درآرزوی فهم درست

ای‌جگرنوبت‌توست‌

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » داد از دست خواص

 

عالمی عامیکی را کند از وسوسه مست

سازدش آلت دست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » سعدی

 

«گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست

در و دیوار گواهی بدهد کاری هست‌»

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » منقبت

 

با چنین بیهده دل‌، دست ز جان باید شست

این‌چنین گفت مرا پیر ره از روز نخست

ملک‌الشعرا بهار
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

راستی کج کلها عهد تو سخت آمد سست

رفتی و عهد شکستی نبد این کار درست

روز اول ز غمت مردم و شادم که به مرگ

چاره آخر خود خوب نمودم ز نخست

لاله آن روز چو من شد به چمن داغ به دل

[...]

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۵

 

ای دموکرات بت باشرف نوع‌پرست

که طرفداریِ ما رنجبران خوی تو هست

اندرین دوره که قانون‌شکنی دل‌ها خست

گر ز هم‌مسلکِ خویشت خبری نیست به دست

فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۷ - ایران - اسلام

 

ای وطن‌پرورِ ایرانیِ اسلام‌پرست

همّتی ز آنکه وطن رفت چو اسلام ز دست

بیرقِ ایران از خَصمِ جفاجو شده پست

دلِ پیغمبر را ظلمِ ستمکاران خست

فرخی یزدی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

دلبرانرا همه سخت است دل و پیمان سست

یا که ای سنگدل این قاعده در مذهب تست

هیچ پیکان ز کمانخانهٔ ابروت نجست

تا که اول دل زاری هدف خویش نجست

که سر خوان غم عشق تو ایدوست نشست

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

دلبرا نرا همه سخت است دل و پیمان سست

یا که ای سنگدل این قاعده در مذهب تست

هیچ پیکان ز کمانخانهٔ ابروت نجست

تا که اول دل زاری هدف خویس نجست

که سر خوان غم عشق تو ایدوست نشست

[...]

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » عید نوروز

 

گفتم ای بانو: این ملت قرنیست درست

زیردست است! مرا چیست گنه، گفت: ای سست!

زیردستی و زبردستی تو، در کف تست

دست بسته نشد آن مرد که دست از جان شست

میرزاده عشقی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode