گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید

 

نه از آنرو که بگفتار نیرزد صد از آن

که ز گفتارت شرم آید و ننگ آید و عار

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید

 

بدره بر بدره فرو ریخته باشند و هنوز

که همیگویند: ای شاگرد! آن بدره بیار

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید

 

وین بدان گوید: باری من ازین زر کنمی

ماهرویان را، از گوهر ، خلخال و سوار

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید

 

نام و بانگ تو رسیده ست بهر شاه و ملک

زر و سیم تو رسیده ست بهر شهر و دیار

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید

 

شاه روز افزون خوانند ترا باز امسال

زآنکه هر روز فزایی چو شکوفه به بهار

فرخی سیستانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۴
sunny dark_mode