محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲
آه از آن لحظه که مجلس به غضب در شکند
دامن افشاند و می ریزد و ساغر شکند
میرود سرخوش و من بر سر آتش که چه وقت
مست باز آید و غوغا کند و درشکند
دست ز احباب ندارد چو کشد خنجز ناز
[...]

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹
دل عشاق روا نیست که دلبر شکند
گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند
بر نمیدارم از این در سر خویش ای دربان
صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
عیب مفتی نه همین است که ساغر شکند
این حریفی است که دندان پیمبر شکند
شیخ...خر کیست که جوهر ریزد
سنگ ... سگ کیست که گوهر شکند
کام در گردش جام است به چرخ اندازید
[...]

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵
ترک من چون سر آن زلف معنبر شکند
قیمت مشک ختا رونق عنبر شکند
در بهشت رخت از لعل تو ساقی گردد
در بهشت ابدی رونق کوثر شکند
عاشق خاص بود محرم خلوتگه یار
[...]

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰
ترک من مست چوشد طرف کله بر شکند
ساقیا کن حذر آن وقت که ساغر شکند
ساتکین وقدح وبلبله وشیشه وجام
همه را بر سر هم ریزد ویکسر شکند
دلبران دل شکنندآن بت کافر گه دل
[...]

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۲ - در تهنیت عید قربان
عشق لبهای تو بازار تذکر شکند
ناز حسنت دل ما را بتصور شکند
توبه را غمزه ات از روی تهور شکند
دست جمال فتد گردن اشتر شکند

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
بت من طره چو بر برگ سمن بر شکند
رونق ماه برد، قیمت عنبر شکند
گنه از چشم تو نبود ز دل آزردن ما
ترک چون مست بود شیشهٔ ساغر شکند
بسته زلف تو به هر حلقه هزاران دل زار
[...]
