گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۶

 

ای که ز دولت و اقبال تو برخورداری

برخور از عمر و جوانی که تو در خور داری

چون دلت می دهد ای سنگدل عهد شکن

بی خطایی که ازین غمزده دل برداری

دل نداری و گرت هست دلش نتوان گفت

[...]

جهان ملک خاتون
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۴

 

تو که در چشم چنین غمزه کافر داری

دین اسلام توانی زمیان برداری

سجده آرند به تو شیخ و برهمن با هم

که دو محراب به بتخانه آذر داری

حاجیان گرد حرم صف زده کاین خانه تست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۱۱ - زبان حال خاتون محشر در خانه خولی

 

این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری

هر زمان از ستمی دیده ز خون تر داری

گاه در دیر نصاری و گهی خانه خولی

گاه در کنج تنور این سیر انور داری

حسرت و داغ جوان مردگی و تشنه لبی

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode