گنجور

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷

 

هر گه آن خسرو زرین کمر از جا برخاست

آسمان گفت که قرص قمر از جا بر خاست

گر بساط می و معشوق نباشد به میان

به چه امید توان هر سحر از جا بر خاست

مگر آن سرو خرامنده به رفتار آمد

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode