گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

روشنی کف موسی همه ازروی تو بود

تیرگی دل فرعون هم ازموی تو بود

دم عیسی که از او عظم رمیم احیا شد

رمزی از معجزه لعل سخنگوی تو بود

از بهشت آن همه تعریف که زاهد می کرد

[...]

بلند اقبال
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷

 

هر کتابی که بعالم بود از روی عدد

همه ار خوانی از بر چو الفبا و ابجد

ورق و صفحه وسطرس بتو ظاهر بسند

وآنچه دارد زبر و زیر و دگر نقطه و مد

چون بنطق آئی سازی بنظر حل عقد

[...]

صفی علیشاه
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

از درم باز کی آن دلبر طناز آید

عمر بگذشته ندیده است کسی باز آید

باز می دوزمش از سوزن صبر و نخ تاب،

تیر مژگانت اگر پرد در راز آمد

سوخت در آتش غیرت دل خونم، که چرا،

[...]

افسر کرمانی
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲ - زبان حال حضرت قاسم(ع)

 

تا به پای تو نهم از پی دیدار سری

آمده جان عمو جان شیرین به گلو

جانم از تن به سوی خلد شتابی دارد

لب خشکم هوس قطره آبی دارد

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲ - زبان حال حضرت قاسم(ع)

 

هر که مانند تو دارد غم والاگهری

آمده جان عمو جان شیرین به گلو

ای عمو داد اجل خرمن عمرم بر باد

نوعروسم چو نماید ز من غمگین باد

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

یک تن و این همه فن یک سر و این مایه خرد

قدرتی کرده در این خلقت شایان ایزد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

آختی بهر هوا خواهی من خنجر و کارد

گاه با محتشم السلطنه گه با مرناد

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۷۸ - حکما

 

ساغرش را سحر از بادهٔ خورشید افروخت

ورنه در محفل گل لاله تهی جام آمد

اقبال لاهوری
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۹ - به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمریکایی از ایران

 

مشت دزدی شده امروز در این ملک وزیر

تو در این مملکت امروز خبیری و بصیر

دست بر دامنت آویخته یک مشت فقیر

تو اگر رفتی از این مملکت عنوان برود

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۹ - به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمریکایی از ایران

 

شد لبالب دگر از حوصله پیمانۀ ما

دزد خواهد به زمختی ببرد خانۀ ما

ننگ تاریخی عالم شود افسانۀ ما

بگذاریم اگر «شوستر» از ایران برود

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۹ - به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمریکایی از ایران

 

سگ چوپان شده با گرگ چو لیلی و مجنون

پاسبان گله امروز شبانی است جبون

شد به دست خودی این کعبۀ دل کن فیکون

یار مگذار کز این خانۀ ویران برود

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۹ - به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمریکایی از ایران

 

تو مرو گر برود جان و تن و هستی ما

کور شد دیدۀ بدخواه ز همدستی ما

در فراقت به خماری بکشد مستی ما

نالۀ عارف از این درد به کیوان برود

عارف قزوینی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در تهنیت عید مولود کننده خیبر حیدر صفدر علی علیه‌السلام

 

چمن از لطف خدا گشته چو مسجد معبد

بسته صفها بلب جو ز ریاحین بیحد

به قیام و به رکوعند بدرگاه احد

گل سرشاخ برآمد چو به منبر احمد

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۸ - تظاهر ملکه کفن پوشان

 

پدر و مادرت آیا که بدند؟

تو چرا زنده ای، آنها چه شدند!

بر زبانم بر او، حرف پدر چون آمد

بر رخش وضعیت حال دگرگون آمد

گوئی این حرف خراشیدش و دل خون آمد

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۱۰ - در پایان داستان

 

به جز از مذهب هر کس باشد

سخن اینجای، دگر بس باشد

با من ار یک دو سه گوینده، هم آواز شود

کم کم این زمزمه، در جامعه آغاز شود

با همین زمزمه ها، روی زنان باز شود

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۲ - سینمایی از تاریخ گذشته

 

سپس آن پرده دگر زیر و زبر می‌دیدم

آخر از خانه، مرا رهسپر بیشه نمود

میرزاده عشقی
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode