گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱

 

چون گره بر سر آن زلف دو تاه اندازد

مشک را خوارتر از خاک به راه اندازد

اگر آن چاه زنخدان به سر کوچه برد

ای بسا دل! که در آن کوچه به جاه اندازد

نظر زهره کند، خنجر مریخ زند

[...]

اوحدی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹۰

 

بر ز نخدان تو هرکس که نگاه اندازد

گر بود خضر، دل خویش به چاه اندازد

گرد بر دامن دریای کرم ننشیند

ابر اگر سایه رحمت به گیاه اندازد

عقده مشکل ما را به نسیمی دریاب

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode