گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳

 

دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند

که جفای تو مرا دیده چو دریا نکند

این چنین بیدل و بیچاره که ماییم امروز

کس ندانم که جفا داند و بر ما نکند

بوسه‌ای گر بربودم ز لبت طیره مشو

[...]

اوحدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۱

 

آنک هرگز نظری با من شیدا نکند

نتواند که مرا بی سر و بی پا نکند

دوش می گفت که من با تو وفا خواهم کرد

لیک معلوم ندارم که کند یا نکند

اگر آن حور پری رخ بخرامد در باغ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۲

 

هیچکس نیست که وصل تو تمنا نکند

یا جفا بر من دلخسته ی شیدا نکند

هر که سودای سر زلف تو دارد در سر

این خیالست که سر در سر سودا نکند

چشم شوخت چه عجب گر دل مردم بربود

[...]

خواجوی کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹

 

از چه رو لعل تو درمان دل ما نکند

چون دلم غیر رخت میل به هر جا نکند

چه کنم با دل سرگشته ی بی آرامم

کز جهان غیر لبت هیچ تمنّا نکند

گوید آن یار جفاپیشه وفا با تو کنم

[...]

جهان ملک خاتون
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱

 

از تماشای تو کس منع دل ما نکند

صورت خوب که بیند؟ که تماشا نکند

پیش ما دار فنا مرتبه معراج است

جز شهید غمت این مرتبه پیدا نکند

پر مکن عیب سیه رویی خورشید پرست

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳۷

 

رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند

هیچ کس غنچه پیکان به نفس وا نکند

از سپر، تیر قضا روی نمی گرداند

سیل از خانه در بسته محابا نکند

گر شود دامن پیراهن یوسف صد چاک

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۵

 

به تغافل اگرم چشم تو رسوا نکند

راز پنهان مرا ورد زبانها نکند

هیچ غم نیست که از ما همه عالم ببرند

تیغ مژگان تو قطع از ما نکند

شده ام زخمی طفلی که چو از من گذرد

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode