گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۶

 

زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد

دم باقی دو سه پیمانه که بتوانم زد

در دلم گشت همان لحظه کز او جان نبرم

کز سر ناز، یکی غمزه پنهانم زد

یار پیکان زد و من در هوس آن مردم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode