گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳

 

مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است

که چنین مشک تتاری عبرافشان شده است

مگر از چهره او باد صبا پرده ربود

که هزاران قمر غیب درخشان شده است

هست جانی که ز بوی خوش او شادان نیست

[...]

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۵

 

دل به یک آه سراسر رو مژگان شده است

مغز این نافه به یک عطسه پریشان شده است

بید گل می کند از پرتو صاحب نظران

سر دار از سر منصور به سامان شده است

جمع چون غنچه به شیرازه محشر نشود

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در افتتاح پل خواجو

 

اصفهان یک دل روشن ز چراغان شده است

پل ز آراستگی تخت سلیمان شده است

باده چون سیل ز هر چشمه روان گردیده است

کمر پل ز می لعل، بدخشان شده است

از گل و شمع که افروخته و ریخته است

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳

 

عالم از جوش بهاران چه بسامان شده است

شش جهت نام خدا یک گل خندان شده است

جویای تبریزی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

از فرنگ آمده در شهر فراوان شده است

جرعه را دین عوض آرید می ارزان شده است

چشم بد دور چه خوش می تپم امشب که به روز

نفس سوخته در سینه پریشان شده است

در دلش جویی و در دیر و حرم نشناسی

[...]

غالب دهلوی
 
 
sunny dark_mode