گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

جان سپردیم و اسیریم درین دام هنوز

سر نهادیم و ندانیم سرانجام هنوز

نیم سوزی سبب دود بود هیزم را

هر که در عشق کشد آه بود خام هنوز

جان نثار قدمش کردم و ایامی رفت

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۵

 

لاله داغ است ازان عارض گلفام هنوز

سرو را قامت او می دهد اندام هنوز

گرچه از مستی چشمش دو جهان است خراب

نرسیده است لب او به لب جام هنوز

در حریم دهنش دست و گریبان همند

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز

نرسیده است لب او به لب جام هنوز

چشم احسان نتوان داشت از آن بدخویی

که نداند گل چشم از گل بادام هنوز

با وجودی که نیاسوده دمی از گردش

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode