گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » مسمطات » شمارهٔ ۲ - شاعر ساده سخنم

 

کرم رویست ولیکن چو نُکَت آغازد

به یکی نکته بناجور برف اندازد

دوزخ آنرا که خرد از سخنش بگدازد

سیفک چنگی باید که رهی بنوازد

زآتش گرم سماعیش سری بفرازد

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷ - سعدی از معشوق به ممدوح نمی‌پردازد

 

سخن عشق حرامست بر آن بیهده گوی

که چو ده بیت غزل گفت مدیح آغازد

حبذا همت سعدی و سخن گفتن او

که ز معشوق به ممدوح نمی‌پردازد

سعدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۲

 

او کی از روی عنایت به جهان پردازد

یا شبی وصل رخش کار غریبی سازد

در گمانم ز کماندار دو ابروش که او

چون کمانم بکشد باز و چو تیر اندازد

به زکات رخ زیباش و جوانی آخر

[...]

جهان ملک خاتون
 

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - سعدی و عرفی

 

دی کسی گفت که سعدی گهراندوز سخن

قطعه‌ای گفته، که اندیشه بدان می‌نازد

گفتم این گوش بدان نغمه سزد گفت آری

اینک از پرده عنان سوی تو می‌اندازد

سخن از عشق حرام است بر آن بیهده‌گو

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸۰

 

شد فنا هر که سر از تیغ شهادت وا زد

تر نشد هر که دلیرانه بر این دریا زد

هرکسی حاجت خود را به دری عرض نمود

دست دریوزه ما بر در استغنا زد

به ادب باش که سر در قدم تیغ افشاند

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode