×
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۹
بامن ای یار ندانم سر یاری داری
من برآنم همه باری که نداری داری
اگرت رغبت این خیر بود آن قدرت
که من دلشده را کار برآری داری
من به جان در طلب وصل تو الا با من
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹
ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری
کار من ساز اگر روی به کاری داری
بارده در حرم وصل، تهی دستان را
ما اگر هیچ نداریم توباری داری
باتو دارند همه عهد و قراری لیکن
[...]