گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹

 

طایرِ دولت اگر باز گذاری بِکُنَد

یار بازآید و با وصل قراری بِکُنَد

دیده را دَستگَهِ دُرّ و گهر گرچه نَمانْد

بخورَد خونی و تدبیرِ نثاری بکُند

دوش گفتم بکُند لعلِ لبش چارهٔ من

[...]

حافظ
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

صاحب الامر مگر باز گذاری بکند

راه بنماید و با عدل قراری بکند

در غمش هر در و لعلی که دلم داشت بریخت

مگر از گریه شادیش نثاری بکند

دوش گفتم بکند وعده وفا، قائم حق

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

صاحب الامر مگر باز گذاری بکند

راه بنماید و با عدل قراری بکند

در غمش هر در و لعلی که دلم داشت بریخت

مگر از گریه شادیش نثاری بکند

دوش گفتم بکند وعده وفا، قائم حق

[...]

فیض کاشانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

ز آشیان مرغ دلم کاش کناری بکند

بو که آن سلسله مو میل شکاری بکند

سخت خامیم درین ره مگر از روی کرم

پیر میخانه به پیمانه شراری بکند

تا دل بلبل شوریده فریبد به گلی

[...]

غبار همدانی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

بر سر خاکم اگر یار گذاری بکند

روح باز آید و با جسم قراری بکند

هیچ دانی ز چه دامان فلک پرگهر است

خواست هر صبح بپای تو نثاری بکند

کرده حایل به رخ آن ترک حصاری خم زلف

[...]

حاجب شیرازی
 
 
sunny dark_mode