یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۳۵
خاندانی که بدو یافت عمارت گل و آب
دورت ای خانه خراب
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲
پایه عمر گرانمایه بر آب است برآب
همه جا شاهد این نکته حباب است ، حباب
باده خور باده به بانگ نی و فتوای حکیم
زان که دل درد تو را چاره شراب است، شراب
بر سر کوی خرابات کسی آباد است
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۳ - زبان حال از قول جناب سکینه علیها سلام بذوالجناح
آنشهی را که بامرش فکند سایه سحاب
خواهد آرد آب ، شود خاک در عالم نایاب!
طعنه بر لجۀ تیار زند موج سراب
دیدۀ کشته مگر تشنه لبش بر لب آب
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۷ - وله
پسرک داد بدختر ز سرکینه جواب
کی دو صد یوسف ازکید به زندان عذاب
گرچه هر چیزکه در من بتو هست از همه باب
لیک شد خانه ات از شومی همسایه خراب
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۳ - درحوادث شام و مصیبت جگر گوشه امام علیهما السلام
ولی از بخت فرو خفته فرا جست زخواب
دید برخشت سر خویش نه بردامن باب
گفت کوآنکه زدود از دل و جانم تب و تاب
زچه ننموده درنگ وز چه فرموده شتاب
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۲ - ورود سر مبارک آنحضرت بر دیر راهب
گرد و خون شست زخط و رخش ازمشک وگلاب
ساخت ابروی ورا بهر عبادت محراب
صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷
خواب و بیداری یکسان بودش در آداب
میبرد دل ز بر خلق چه بیدار و چه خواب
گر بود خواب بخواب آیدش از کشف حجاب
همچو ملک است تو گوئی ملکوتش به ایاب
دل بیدار بجلدی برد انسان که عقاب
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده
تیغ بگرفت و رجز خواند و برانگیخت عقاب
حمله ور گشت اسد وار، بر آن خیل کلاب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال
بود در شام شبی خفته دل از غصه کباب
گفت با وی نبی امی مکی در خواب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال
ای دریغا که مرا شد جگر از غصه کباب
یادم آمد ز سکینه بره شام خراب
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - معجزه حضرت موسی بن جعفر (ع)
خواهرش با دف و با چنگ و رباب
رفت از کرببلا تابسوی شام خراب
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۶ - و برای او
ز غم بیکسیات شد جگر سنگ کباب
آخر از بهر ثواب
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴
نه نماینده راه و نه گشاینده باب
آدمی اینجا چون آدمیت شد نایاب
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه
همه شاداب ز خوناب ولی سینه کباب
تشنه از قحطی آب
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الفضل العباس سلام الله علیه » شمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی الفضل العباس سلام الله علیه
داد از این آتش بیداد که اندر پی آب
عالمی گشت خراب
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷ - در هجو روزنامهٔ اصفهان و نامهٔ ناهید
گو، ز من باد سحرگه به صفاهانی زشت
که کیی تو که به رخ بستهای از حیله نقاب
غیرت از جنس تو برخیزد اگر برخیزد
سنبل از شوره، می از سرکه و ماهی ز سراب
تیر در چشم تو چونان که به چشم تو مژه
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » عید نوروز
هست از دست شما پاک، روانش به عذاب!
خانه تان ویران کردید ورا خانه خراب!
چون بدین جا برسید، از سر برداشت نقاب
گفت اینت بسرو کرد سوی من پرتاب!
میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۳ - در گورستان
من به دشت اندر و دشت آغش سیمین مهتاب
نقره، گردی به زمین کرده ز گردون پرتاب
دشت آغشته، کران تا به کران در سیماب
رخ زشت فلک، آنجا شده بیرون ز نقاب
میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۱۰ - در پایان داستان
آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب
رخ دوشیزه فکر از چه فکنده است نقاب
در حجاب است سخن گرچه بود ضد حجاب
بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب