گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

عشق تو بند علایق ز ره ما برداشت

هرکه مجنون تو شد سلسله از پا برداشت

جنس ارزنده و ارباب بصارت مشتاق

نتوان دست ز بیعانه سودا برداشت

چون توان گشت کنون ساکن خلوتگه باغ

[...]

نظیری نیشابوری
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

پایه ی نعش مرا یار من از جا برداشت

آخر از خاک مرا آن گل رعنا برداشت

در رهش هیچ کس از خاک مرا برنگرفت

نقش پا را نتواند کسی از جا برداشت

بگذر از هستی و خود را به مقامی برسان

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۸

 

جوش می خشتی اگر از خم صهبا برداشت

سقف این میکده را جوش من از جا برداشت

دست اگر در کمر کوه کند می گسلد

زور شوقی که مرا سلسله از پا برداشت

شوری از ناله مجنون به بیابان افتاد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۹

 

از دلم عشق به جامی غمی دنیا برداشت

نتوان پنبه چنین از سر مینا برداشت

چشمه آبله ما به گهر پیوسته است

غوطه در گنج زد آن کس که پی ما برداشت

وادی عشق شد از سلسله جنبان معمور

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند

قطره‌ای چند اگر ابر ز دریا برداشت

چون قلم خوانده شود راز دل از نقش پی‌ام

در سر کوی تو نتوان قدم از جا برداشت

خوش به دشنام تو آمیخته چون شهد به شیر

[...]

قدسی مشهدی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

پرده از کار تو بی باکی صهبا برداشت

کوه تمکین ترا زور می از جا برداشت

کاش برداشتی از خواش دنیا دل را

آنکه بر دوش هوس بار تمنا برداشت

داده رم وحشت ما کوهکن و مجنون را

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۶

 

نیشی تا علم همت عنقا برداشت

کلهی بود که ما را ز سرما برداشت

ازگرانباری این قافله‌ها هیچ مپرس

کوه یک نالهٔ ما بر همه اعضا برداشت

وصل مقصد چه‌قدر شکر طلب می‌خواهد

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode