گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷

 

شرم دار آخر جفا چندین مکن

قصد آزار من مسکین مکن

پایی از غم در رکاب آورده‌ام

بیش از این اسب جفا را زین مکن

در غم ماه گریبانت مرا

[...]

انوری
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹

 

بی‌رخت جانا، دلم غمگین مکن

رخ مگردان از من مسکین، مکن

خود ز عشقت سینه‌ام خون کرده‌ای

از فراقت دیده‌ام خونین مکن

بر من مسکین ستم تا کی کنی؟

[...]

عراقی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۵۷

 

یک سر موئی خلاف دین مکن

ور کند شخصی تو اش تحسین مکن

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
sunny dark_mode