گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶

 

دمنه را گفتا که تا: این بانگ چیست؟

با نهیب و سهم این آوای کیست؟

رودکی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید

 

«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست

آبش از کاریز وحی انبیاست »

قوامی رازی
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا

 

ای خدای بی‌نهایت جز تو کیست

چون توئی بی‌حد و غایت جز تو چیست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

در غلط نبود که می‌داند که کیست

چون همه اوست این غلط کردن ز چیست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شهریاری که قصری زرنگار کرد

 

هیچ باقی نیست، هست اینجای زیست

لیک باقی نیست، این را حیله چیست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غافلی که عود می‌سوخت

 

وانک او را دوستی غیبیست

دوستی اینست کز بی عیبی است

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دردمندی که از مرگ دوستش پیش شبلی گریه میکرد

 

دردمندی پیش شبلی می‌گریست

شیخ پرسیدش که این گریه ز چیست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » سخن دیوانه‌ای دربارهٔ عالم

 

نیم شب دیوانه‌ای خوش می‌گریست

گفت این عالم بگویم من که چیست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عابدی که در زمان موسی مشغول ریش خود بود

 

موسی آمد قصه بر گفتا که چیست

ریش خود می‌کند مرد و می‌گریست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی حیرت » مادری که بر خاک دختر می‌گریست

 

فرخ او چون حال می‌داند که چیست

داند او تا بر که می‌باید گریست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » گفتار عاشقی که از بیم قیامت می‌گریست

 

عاشقی روزی مگر خون می‌گریست

زو کسی پرسید کین گریه زچیست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتار مردی راه‌بین هنگام مرگ

 

دانی این چندین دریغا بهر چیست

پشه‌ای با باد نتوانست زیست

عطار
 

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۵

 

رو که راه بی نشان راه تونیست

عقل را در راه معنی روشکیست

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۲ - اشاره به حدیث غدیرخم

 

هیچ میدانی که تصنیفات چیست

وین همه شرح ودلایل بهر کیست

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۲ - اشاره به حدیث غدیرخم

 

زانکه مال وقف میدانی که چیست

جمله خون وریم درویش و دنی است

عطار
 
 
۱
۲
۳
۲۳
sunny dark_mode