گنجور

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

حق چو دید آن نور مطلق در حضور

آفرید از نور او صد بحر نور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

چو به نزدیک او شد از نعلین دور

گشت در وادی المقدس غرق نور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

چون به منبر برشد آن دریای نور

نالهٔ حنانه می‌شد دور دور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

 

شمع را چون سایه‌ای نبود ز نور

چون گریخت از سایه او دیو دور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت گفتن مرتضی اسرار خویش را با چاه و پر خون شدن چاه

 

لاجرم چون دید چندان جنگ و شور

دفع کرد آن قوم را حیدر به زور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

همچو موسی دیده‌ای آتش ز دور

لاجرم موسیجه‌ای بر کوه طور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

نام او سیمرغ سلطان طیور

او به ما نزدیک و ما زو دور دور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » حکایت بوتیمار

 

گاه تلخ است آب او را گاه شور

گاه آرام است او را گاه زور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

روز دیگر کاین جهان پر غرور

شد چو بحر از چشمهٔ خور غرق نور،

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

روی ترسایی نمودندش ز دور

شد ز عقل و دین و شیخی ناصبور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید

 

شورشی بر وی پدید آمد به زور

گفت یا رب در دلم افتاد شور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت سلطان محمود و خارکن

 

ور بود از ضعف عاجزتر ز مور

عشق بیش آرد برو هر لحظه زور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دیوانه‌ای برهنه که جبه‌ای ژنده به او بخشیدند

 

بس کسا کامد بدین درگه ز دور

گه بسوخت و گه فروخت از نار و نور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت صوفی و انگبین فروش

 

شیخ صوفی گفت ای مرد صبور

می‌دهی هیچی به هیچی، گفت دور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دو روباه که شکار خسرو شدند

 

دیگری گفتش که ابلیس از غرور

راه بر من می‌زند وقت حضور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دو روباه که شکار خسرو شدند

 

من چو با او برنمی‌آیم به زور

در دلم از غبن آن افتاد شور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » نکته‌ای که شیخ بصره از رابعه پرسید

 

گر قدم در ره‌نهی ای هم چو مور

از سر مویی بگیرندت به زور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عنکبوت و خانهٔ او

 

در گذر زین خاکدان پر غرور

چند پیمایی جهان ای ناصبور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی گران جان که در بیابان به درویشی رسید

 

آتشی در پیش و راهی سخت دور

تن ضعیف و دل اسیر و جان نفور

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت بادنجان خوردن شیخ خرقانی

 

مادرش از خشم شیخ آورد شور

تا بدادش نیم بادنجان به زور

عطار
 
 
۱
۲
۳
۲۸
sunny dark_mode