سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹ - در هجای علی سه بوسش
پیش ازین گفتم سه بوسش را همی
مردمست آن روسبی زن مردمست
باز از آن فعل بدش گفتم که نه
سگ دمست آن روسبی زن سگ دمست
گوید از سختی ور امیر سرخس
[...]
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
در چنین بحری که بحر اعظمست
عالمی ذرهست و ذره عالمست
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
این زمان شکرانه عالم عالمست
شکر کن حق را چه جای ماتمست
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرگ ققنس
مرگ اگر چه بس درشت و ظالمست
گردن آنرا نرم کردن لازمست
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » راهبینی که از دست کسی شربت نمیخورد
هرچ آنرا پای داری یک دمست
نیم جو ارزد اگر صد عالمست
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - فی نعت الرسول صلی اللّه علیه و سلم
آنچه فرض دین نسل آدمست
نعت صدر وبدر هر دو عالمست
عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
مرگ را بر خلق عزم جان مست
جمله رادر خاک خفتن لازمست
عطار » مصیبت نامه » بخش دهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
چون رخم نقد عزیز عالمست
نیل مصرجامعم را شبنمست
عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
چون ترا در خانه جای ماتمست
در چنین جائی دلت چون خرّمست
عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
با چنین خانه که در عالم کمست
نیست جای خنده جای ماتمست
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
کار کن چون وقت کارت این دمست
زآنکه این یک دم ترا صد عالمست
عطار » اشترنامه » بخش ۵ - حکایت استاد ترک و پردهبازی او
تو چه دانی تا که آدم این دمست
روشن از این دم تمام عالمست
عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را
عقل اندر گفت و گوی عالمست
ورنه چون تو بنگری کل آدمست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۵ - جواب خرگوش نخچیران را
نقش بر دیوار مثل آدمست
بنگر از صورت چه چیز او کمست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۷ - داستان پیر چنگی کی در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بینوایی چنگ زد میان گورستان
گرچه هم نغمهٔ پری زین عالمست
نغمهٔ دل برتر از هر دو دمست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - پرسیدن صدیقه رضیالله عنها از مصطفی صلیالله علیه و سلم کی سر باران امروزینه چه بود
گفت این از بهر تسکین غمست
کز مصیبت بر نژاد آدمست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۸ - پرسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت ممنا یا رسول الله
تا نزاد او مشکلات عالمست
آنک نازاده شناسد او کمست