انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶
عشق تو بیروی تو درد دلیست
مشکل عشق تو مشکل مشکلیست
بیتو در هر خانه دستی بر سریست
وز تو در هر کوی پایی در گلیست
بر در بتخانهٔ حسنت کنون
[...]
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد
چون ز اول تا به آخر غافلیست
حاصل ما لاجرم بیحاصلیست
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » صوفی که از مردان حق سخن میگفت و خطاب پیری به او
شعر گفتن حجت بیحاصلیست
خویشتن را دید کردن جاهلیست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
مصطفی گفتا که نور کلّ علیست
مرتضی گفتا که نام من ولیست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۵ - در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة
من همی گویم امام حق علیست
دردو عالم بیشکی او خود ولیست
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
گفت میگریم که در دل مشکلیست
تا چه کردم کان پسند جاهلیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عُمَر خواه از عَلیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۱ - بیان رسول علیه السلام سبب تفضیل و اختیار کردن او آن هذیلی را به امیری و سرلشکری بر پیران و کاردیدگان
عاشق هر جا شکال و مشکلیست
دشمن هر جا چراغ مقبلیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳ - نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدقاند و راهزن صد هزار ابله چنانک راهزن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمییارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند
این بهانه هم ز دستان دلیست
که ازو پاهای دل اندر گلیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۸ - انابت آن طالب گنج به حق تعالی بعد از طلب بسیار و عجز و اضطرار کی ای ولی الاظهار تو کن این پنهان را آشکار
آن الف چیزی ندارد غافلیست
میم دلتنگ آن زمان عاقلیست
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۷۰ - شنیدن پادشاه حال سلامان را و عاجز ماندن از تدبیر کار او و در تدبیر آن به حکیم رجوع کردن
هر کجا درمانده ای را مشکلیست
حل آن ز اندیشه روشندلیست
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
ای جمالت شمع هر جا محفلی ست
از خیالت پرتوی با هر دلی ست
چون منی را با تو بودن مشکل است
ورنه آسان با تو هرجا مشکلی ست
برفشان اشکی بخاک راه دوست
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۶۴ - حکایت آمدن عرب شترسوار به شهر ری و سؤال اهل شهراز او و احوال کاروان آن عرب
ساقیا امشب مبارک محفلی ست
رحم بر ما کن نه ما را هم دلی ست