عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - فی فضایله
در شب معراج پیش ذوالجلال
مصطفا کرد از خداوند این سئوال
گفت چونی یا علیم و ای عزیز
گفت با بوبکر من چونی تو نیز
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۱ - موعظه در مذمت توجه نمودن به دنیا و نقصان آن و صحبت مردان حق و فایدهٔ آن
خویشتن را پیش درویشان بپز
تانگردی سوخته چون چوب گز
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
می نباید شد بحمداللّه بزور
همچو فردوسی ز بیتی در تنوز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۵ - ادب کردن شیر گرگ را کی در قسمت بیادبی کرده بود
عاقل آن باشد که عبرت گیرد از
مرگ یاران در بلای محترز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۲ - تتمهٔ حسد آن حشم بر آن غلام خاص
باز منشوری نویسد سرخ و سبز
تا رهند ارواح از سودا و عجز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۶ - مکرر کردن عاذلان پند را بر آن مهمان آن مسجد مهمان کش
هین برو جلدی مکن سودا مپز
که نتان پیمود کیوان را بگز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۹ - در بیان آنک شناسای قدرت حق نپرسد کی بهشت و دوزخ کجاست
پس به دندان بیگناهان را مگز
فکر کن از ضربت نامحترز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳ - در سبب ورود این حدیث مصطفی صلوات الله علیه که الکافر یأکل فی سبعة امعاء و المؤمن یأکل فی معا واحد
نان و آش و شیر آن هر هفت بز
خورد آن بوقحط عوج ابن غز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۶ - حکایت در تقریر این سخن کی چندین گاه گفت ذکر را آزمودیم مدتی صبر و خاموشی را بیازماییم
چند پختی تلخ و تیز و شورگز
این یکی بار امتحان شیرین بپز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۶ - رفتن این شیخ در خانهٔ امیری بهر کدیه روزی چهار بار به زنبیل به اشارت غیب و عتاب کردن امیر او را بدان وقاحت و عذر گفتن او امیر را
هفت سال از سوز عشق جسمپز
در بیابان خوردهام من برگ رز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۵ - ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خونریز مسلمانان بیشتر نشود
شیر نر گنبذ همیکرد از لغز
در هوا چون موج دریا بیست گز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۰ - ماخذهٔ یوسف صدیق صلواتالله علیه به حبس بضع سنین به سبب یاری خواستن از غیر حق و گفتن اذکرنی عند ربک مع تقریره
چشم شه دو گز همی دید از لغز
چشم آن پایاننگر پنجاه گز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۲ - بیان این خبر کی الکذب ریبة والصدق طمانینة
وای اگر بر عکس بودی این مطار
پیش تو گلزار و پیش خویش راز
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۵ - خطاب حق تعالی به عزرائیل علیهالسلام کی ترا رحم بر کی بیشتر آمد ازین خلایق کی جانشان قبض کردی و جواب دادن عزرائیل حضرت را
گفته من خورشید را کو را مگز
باد را گفته برو آهسته وز
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴
پاکبازان را چه خارا و چه خز؟
گر به رنگی قانعی در خرقه خز
جامه گه ازرق کنی، گاهی سیاه
جامه خود دانی، تو مردم را مرز
آخرت زندان تن خواهد شدن
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۱۶ - در بیان تاثیر صحبت و خواص آن و فایدۀ مصاحبت فقرا و اولیا
در دل صاحب دلان جایی بگیر
رهروان را نیست از رهبر گریز
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر کسی دگر نروید هرگز
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم
ور پای گریختن نداری باری
دستی زن و در دامن عزلت آویز
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » غیبت با غیرزبان
حمد گفتی، کو نشان حامدون
نی برونت را اثر نی اندرون
رو ملاف از مشک کان بوی پیاز
از دم تو می کند مکشوف راز
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۴ - تتمه ی قصه خواجه سهم الدین لر
خواجه را بردند با رقص و رجز
فوج رندان تا دکان آش پز