گنجور

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

چون لعمرک تاج آمد بر سرش

کوه حالی چون کمر شد بر درش

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » درتعصب گوید

 

ریگ بودی گر بخفتی بسترش

دره بودی بالشی زیر سرش

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

حله‌ای بود از طریقت در برش

افسری بود از حقیقت بر سرش

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » گفتگوی مرد دیده‌ور با دریا

 

گر بیابم قطره‌ای از کوثرش

زندهٔ جاوید گردم بر درش

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

بود خاک کوی آن بت بسترش

بود بالین آستان آن درش

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » گفتار یوسف همدان دربارهٔ عالم وجود

 

گفت بر شو عمرها بالای عرش

پس فرو شو پیش از آن در تحت فرش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

آن چه خاکی بود کز پستی فرش

چون گهر از زیر برشد فوق عرش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - فی نعت الرسول صلی اللّه علیه و سلم

 

زهره دایم خاک روبی بردرش

مشتری اقضی القضاة لشکرش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۴ - الحكایة و التمثیل

 

چون بسختن در نمیآید زرش

همچنان ناسخته میشد از برش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۲ - آغاز كتاب

 

کو بر جبریل رفت و فوق عرش

باز فوق العرش آمد تا بفرش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش اول » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

تا که در گنجید چیزی دیگرش

می نیامد عشق لیلی در خورش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسه

 

گر بخواهد گشت طی این هفت فرش

برنخواهی داشت رو از ساق عرش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسه

 

بیم لرزش باشدم از نور عرش

ور بلرزم میفرو افتم بفرش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

عاقبت ابلیس شد فرمان برش

گشت چون باد ای عجب خاک درش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

خواند یک روزی سلیمان در برش

کرد از آن یک خواندن عاشق ترش

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گفت ای طاهر چه باید؟ بنگرش

گفت اگر گویم بیندازد سرش

عطار
 
 
۱
۲
۳
۸
sunny dark_mode