جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - در نکوهش روزگار
بنگرید این چرخ و استیلای او
بنگرید این دهر و این ابنای او
محنت من از فلک همچون فلک
نیست بیدار مقطع و مبدای او
میدهد ملکی بکمتر جاهلی
[...]
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
روی عالم پر شد از غوغای او
خلق را از حد بشد سودای او
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار مردی پاکدین
هرک صید وای خود شد وای او
گم شود از وای سر تا پای او
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت ذالنون که چهل مرقع پوش را که جان داده بودند دید
بعد از آن چون محو شد اجزای او
پای و سر گم شد ز سر تا پای او
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر میخواستند
چون گرفت آتش ز سر تا پای او
سرخ شد چون آتشی اعضای او
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » حکایت ابوسعید مهنه با قایمی که شوخ بر بازوی او میآورد
این جوابی بود بر بالای او
قایم افتاد آن زمان در پای او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی میفرماید
رو تو گردی باش اندر پای او
تادری یابی تو از دریای او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۳ - حکایت بر روح صاحب الولایة و بیان آنکه هر که او را شناخت، صاحب دل است و هرکه او را نشناخت گرفتار آب و گل
اهل دل دانند معنیهای او
در سر مردان بود سودای او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
هرکه او از دل شده مولای او
سر نهم صد بار زیر پای او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۰ - تنبیه در آنکه از غیرببری و بخود روی آوری تا درحجاب نمیری
هر که دنیا دار شد ای وای او
خود مرا رحم است بر فردای او
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۵ - فی فضیلة حسن رضی اللّه عنه
سرخدید از خون جان صد جای او
هر که شد درخون جانش وای او
عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
سرنگون نه پای در دریای او
در شکن با شیوه و سودای او
عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل
کز عرق آغشته گشتی جای او
وان عرق خون بود سر تا پای او
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
چون نبودی خلق را پروای او
عاقبت غالب شدی سودای او
عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
چون بدیدم دار چوبین جای او
بوسه زان دادم خوشی بر پای او
عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
دید در زنجیر سر تا پای او
گل شده از اشک خونین جای او
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقالة العشرون
مانده ام شوریده در سودای او
قطرهٔ میجویم از دریای او
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
دیگری آن باز کرد از پای او
بست بر پا خفت بر بالای او
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
چون بدامن خشک کردی پای او
تر شدی از چشم خون پالای او
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
میگریست از آتش سودای او
بوسه میزد هر نفس بر پای او