گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - در نکوهش روزگار

 

بنگرید این چرخ و استیلای او

بنگرید این دهر و این ابنای او

محنت من از فلک همچون فلک

نیست بیدار مقطع و مبدای او

میدهد ملکی بکمتر جاهلی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود

 

روی عالم پر شد از غوغای او

خلق را از حد بشد سودای او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار مردی پاک‌دین

 

هرک صید وای خود شد وای او

گم شود از وای سر تا پای او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت ذالنون که چهل مرقع پوش را که جان داده بودند دید

 

بعد از آن چون محو شد اجزای او

پای و سر گم شد ز سر تا پای او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر می‌خواستند

 

چون گرفت آتش ز سر تا پای او

سرخ شد چون آتشی اعضای او

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی می‬فرماید

 

رو تو گردی باش اندر پای او

تادری یابی تو از دریای او

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۰ - تنبیه در آنکه از غیرببری و بخود روی آوری تا درحجاب نمیری

 

هر که دنیا دار شد ای وای او

خود مرا رحم است بر فردای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۵ - فی فضیلة حسن رضی اللّه عنه

 

سرخدید از خون جان صد جای او

هر که شد درخون جانش وای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۸ - الحكایة ‌و التمثیل

 

سرنگون نه پای در دریای او

در شکن با شیوه و سودای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

کز عرق آغشته گشتی جای او

وان عرق خون بود سر تا پای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

چون نبودی خلق را پروای او

عاقبت غالب شدی سودای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

چون بدیدم دار چوبین جای او

بوسه زان دادم خوشی بر پای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

دید در زنجیر سر تا پای او

گل شده از اشک خونین جای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقالة العشرون

 

مانده ام شوریده در سودای او

قطرهٔ میجویم از دریای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

دیگری آن باز کرد از پای او

بست بر پا خفت بر بالای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

چون بدامن خشک کردی پای او

تر شدی از چشم خون پالای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

میگریست از آتش سودای او

بوسه میزد هر نفس بر پای او

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode