×
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ بوبکر نشابوری که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد
زین سبب چون آتشم در جان فتاد
جای حالم بود و حالم زان فتاد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » بیان وادی استغنا
گر درین دریا هزاران جان فتاد
شبنمی در بحر بیپایان فتاد
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۳ - الحكایة و التمثیل
سایهٔ پیرش چنان بر جان فتاد
کافتابش در تنورستان فتاد
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
هر دو تن را تشنگی در جان فتاد
زانکه آتش در دل ایشان فتاد
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل
لاجرم این کار بی پایان فتاد
تا ابد این درد بیدرمان فتاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
راه را گم کرد و در ویران فتاد
باز در ویران بر جغدان فتاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۴ - منادی کردن سید ملک ترمد کی هر کی در سه یا چهار روز به سمرقند رود به فلان مهم خلعت و اسپ و غلام و کنیزک و چندین زر دهم و شنیدن دلقک خبر این منادی در ده و آمدن به اولاقی نزد شاه کی من باری نتوانم رفتن
فجفجی در جملهٔ دیوان فتاد
شورشی در وهم آن سلطان فتاد
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۹
هرکه در دریای بی پایان فتاد
همچو ما در بحر بی پایان فتاد
عشق جانان آتشی خوش برفروخت
شعله ای در جان مشتاقان فتاد
رند مستی سر به پای خم نهاد
[...]