گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۳

 

ای چو گویی گشته در میدان او

تا ابد چون گوی سرگردان او

همچو گویی خویشتن تسلیم کن

پس به سر می‌گرد در میدان او

جان اگر زو داری و جانانت اوست

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » درتعصب گوید

 

سرکه بودی با نمک بر خوان او

نه ز بیت‌المال بودی نان او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت عمر که می‌خواست خلافت را بفروشد

 

گر تو می‌پیچی سر از فرمان او

این زمان از تو برنجد جان او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

عشق دختر کرد غارت جان او

ریخت کفر از زلف بر ایمان او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » راه‌بینی که از دست کسی شربت نمی‌خورد

 

می‌نیارد یاد از احسان او

برنداری اندکی رنج آن او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

پادشاهی بود عالم زان او

هفت کشور جمله در فرمان او

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

آسمان چون چرخ سرگردان او

قل هو الله آیتی در شان او

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶ - حدیثی منقول از شیخ نجم الدین کبری خوارزمی

 

پیش او بودند فرزندان او

همچو نوری در میان جان او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - فی نعت الرسول صلی اللّه علیه و سلم

 

عقل کل جزوی ز عکس جان او

کل شده هر جزو از ایمان او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه

 

آن دو نورش چون دو چشم جان او

بل دو قطب عالم عرفان او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

تا بمیرند آن دو تن از نان او

واو بماند و آن همه زر زان او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

دل نبود از عشق در فرمان او

دل شد و برخاست آمد جان او

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۳ - در فضیلت ائمۀ دین

 

باد فضل حق قرین جان او

شاد باد ارواح شاگردان او

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۸ - در بیان اصل ایمان

 

هر که خوفی نبود اندر جان او

ای پسر باشد ضعیف ایمان او

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۳ - بقیهٔ قصهٔ پیر چنگی و بیان مخلص آن

 

مول مولی می‌زد آنجا جان او

در فضای رحمت و احسان او

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode