×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۳
گر سر این کار داری کار کن
ور نهای این کار را انکار کن
خلق عالم جمله مست غفلتند
مست منگر خویش را هشیار کن
چون بدانستی و دیدی خویش را
[...]
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خواجهای که از غلامش خواست او را برای نماز بیدار کند
خواجه گفتش ای غلام کارکن
شب چو برخیزی مرا بیدار کن
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » گفتار یوسف همدان دربارهٔ عالم وجود
هم بترک کار کن، هم کارکن
کار خود اندک کن وبسیارکن
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
رو تو ترک جامه و دستار کن
از معارف جان خود در کار کن
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۳۹ - و قال علیه السلام: «اللهم وال منوالاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل منخذله والعن علی من ظلمه»
یا الهی دشمنش را خار کن
منزل آن دوزخی در نار کن
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۳ - تمثیل در فرستادن عقل و حیا و علم از حضرت عزت بحضرت آدم (ع)
علم معنی راه هدایت کار کن
خیز ورو خود را باو تو یار کن
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و یکم » بخش ۱ - المقالة الحادیة الثلثون
چون چنین رفتست سنت کار کن
کارکن و اندک مکن بسیار کن
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
اندک آرایش مکن بسیار کن
هرچه بتوانی همه بر کار کن
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۱ - مطلب در تنبیه و ترغیب سالک
ای دل آخر جان خود ایثار کن
پس برافکن پرده و دیدار کن
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۶ - الحکایت و الرموز و شرح حال آن جوان که عزم کعبه کرد
نفس سگ را اندر این ره خوار کن
جان خود در راه حق ایثار کن
عطار » اشترنامه » بخش ۴ - برآمدن بر منبر وحدت از راه دل
این بت و رهبان طبعی خوار کن
بعد از آن تو ترک پنج و چار کن
عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم
ای دل آخر جان خود ایثار کن
چند خواهی بود اینجا کار کن