گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹

 

روز عمرم در شب افتاده است باز

وز شبم روز عنا زاده است باز

گویی اندر دامن آمد پای دل

کز پی آن در سر افتاده است باز

چون نشینم کژ که خورشید امید

[...]

خاقانی
 
 
sunny dark_mode