گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۹

 

ترک مستم را اگر چین بر جبین پیدا شود

حیرتستان هلال آتشین پیدا شود

از صدف گردیده دریا را زبان کام نهنگ

گوهر مقصود یعنی اینچنین پیدا شود

بس که پرکار است صیاد شکار انداز ما

[...]

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴

 

می‌رود ظلمت چو خورشید از کمین پیدا شود

غم نهان گردد چو آن نازآفرین پیدا شود

در رم گم شد دل از همراهی سیل سرشک

عاقبت در کوچه بند آستین پیدا شود

شبنمی را کی بود تاب فروغ آفتاب

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۰

 

گر چنین بخت نگون عبرت ‌کمین پیدا شود

هر قدر سر بر فلک سایم زمین پیدا شود

هیچکس محرم نوای سرنوشت شمع نیست

جای خط یارب زبانم از جبین پیدا شود

در گلستانی‌ که خواند اشک من سطر نمی

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode